” نماد فَروَهَر و ریشه آن در میان تمدن‌های باستان “

در سنگ‌نبشته بیستونِ داریوش هخامنشی و سنگ‌نگاره‌های پارسه (تخت‌جمشید) نگاره‌ای دیده‌ می‌شود که بعد‌ها نیز دیگر پادشاهان هخامنشی آن را بکار بردند اما در گذر زمان فراموش گشت.

امروزه با گذشت هزاران سال از آن روزگار این نگاره مورد نگرش و توجه ایرانیان قرار گرفته و با نام " فَروَهَر " نامیده می‌شود. همچنین امروز آن را در پیوند با کیش زرتشتی دانسته  و گاهی آن را حتی نگاره‌ای از اهورامزدا (خداوند) قلمداد میکنند.

در این جستار کوشش میکنیم تا با بهره گیری از اسناد و منابع تاریخی، به بررسی و درستی این نگرش‌ها و همچنین بازشناسی ریشه نگاره گوی‌بالدار بپردازیم.

نشان گوی‌بالدار در تمدن سومر:

سومری‌ها گروهی از مردم بودند که به درستی نژاد آن‌ها روشن نیست. سه نگرش در مورد سومری‌ها باشنده است. نخست اینکه آنها را سامی‌نژاد می‌دانند. دیگر آن که آن‌ها را شاخه‌ای از ایرانیان باستان می‌دانند که از فلات ایران کوچ کرده و در میان‌رودان ساکن شدند. نگرش پایانی آن است که آنها نه ایرانی بوده و نه سامی‌نژاد بلکه دارای نژادی جداگانه بودند.

نخستین بار در سنگ‌نگاره‌های سومری که بیش از پنج‌هزارسال دیرینه‌گی دارد شاهد این نشانه هستیم.

سومری‌ها دارای تمدنی بسیار پیشرفته و شگفت انگیز بودند. در سنگ‌نبشته‌هایی از آن‌ها روایتی از یک داستان شگفت‌انگیز آمده است: «افرادی به نام "آنوناکی"* از سیاره‌ای به نام "نیبرو" به روی زمین کوچ کرده‌اند.» نگاره گوی بالدار نخستین بار ریشه در این افسانه دارد و نمایانگر موجوداتی ماورای‌آدمی هستند که با یاری شیئی بالدار به زمین آمدند.

 

***

نشان گوی‌بالدار در تمدن مصر:

پس از سومری‌ها این مصری‌ها بودند که از نشانه گوی بالدار آنها بهره بردند. مصری‌ها که بسیار به "را" خدای خورشید گِرَوِش داشتند، اندکی در نگاره سومری‌ها دست برده و آن را دگرگون کردند. آن‌ها خدای خورشید را در میان دو بال گذاشته و در بیشتر یادگارهای خود آن را به کار بستند.

 

***

نشان گوی‌بالدار در تمدن بابل:

سده‌ها پس از نابودی‌ سومری‌ها بود که بابلی‌ها در میان‌رودان کشوری را بنا‌ نهادند. بابلی‌ها از اخلاف مردمان سامی‌نژادی بودند که پیشتر از بیابان عربستان کوچ کرده و در میان‌رودان جای گرفتند.

بابلی‌ها بت‌ها و خدایان گوناگونی را مورد پرستش قرار می‌دادند. اما در این میان، به خدایی با نام "مردوک" (مردوخ) بیش از دیگر خدایان ارج می‌نهادند. بابلی‌ها پیکره‌ها و نگاره هایی از مردوک را ساخته و مورد ستایش قرار می‌دادند. در یکی از این نگاره‌ها مردوک پشت گوی خورشید ایستاده و در دست چپ خود حلقه‌ای را در دست گرفته است.

 

***

نشان گوی‌بالدار در تمدن آشور:

آشوری‌ها که از نیرومندترین و در عین حال از ستمگرترین اقوام سامی‌نژاد بودند، به وارون بابلی‌ها که مردوک را خدای بزرگ میدانستند، "ایزد آشور" را در جایگاه پرارج‌ترین خدای خود می‌پرستیدند. این نشانه همانگونه که پیشتر در بابل و مصر رواج یافته بود، مورد پروا و نگرش آشوری‌ها نیز قرار گرفت.

آشوری‌ها با تلفیق خورشید بالدار مصری‌ها و نشانه مردوک بابلی‌ که در پشت گوی خورشید بود، به گونه تازه‌تری این نشانه را به کار بستند. سپس از آنجا که آنها پیرو ایزد آشور بودند، به جای نگاره‌ای از مردوک، از تصویر آشور در میان این نشانه بهره‌بردند.

 

***

نشان گوی‌بالدار در تمدن ایران:

با روی کار آمدن هخامنشیان و شاهنشاهی داریوش، دگرگونی‌های شگرفی در نوع کشورداری رویداد. داریوش به گونه گسترده نخستین بار در بیستون و سپس در پارسه (تخت جمشید) دستور به نگارش رویدادها و تصاویر کرد.

داریوش با نگرش در نگاره‌های مصری، بابلی و آشوری، برآن شد تا از نگاره گوی بالدار بهره بگیرد. بنابراین هر سه گونه مصری، بابلی و آشوری را تلفیق کرده و با بهره‌گیری از هر سه آنها نگاره‌ای را ساخت که به‌گونه گسترده در یادگارهای بازمانده از هخامنشیان دیده می‌شود.

 

***

نشان گوی‌بالدار و فَروَهَر:

نگاره گوی بالدار دست کم دارای پنج‌هزار سال دیرینه‌گی است. اگرچه می‌توان با این گمان که سومری‌ها را دسته‌ای از کوچندگان ایران باستان بدانیم، قدمتی بیش از هفت‌هزار سال را نیز میتوانیم برای این نگاره باور داشته باشیم.

شوربختانه در سده‌های اخیر، برخی با عنوان ایران دوستی کوشش کرده‌اند تا در تاریخ دست برده و اقدام به دزدی و تحریف رویدادهای تاریخی کنند. نخستین دروغ این دزدان تاریخ آن است که این نشانه را ساخته داریوش عنوان کرده‌اند. سپس آن را یک نماد زرتشتی دانسته و نام ساختگی فَروَهَر را به آن داده‌اند. در نهایت حتی تا جایی پیش رفته و آن را تصویری از اهورامزدا، خدای زرتشتیان نامیده‌اند.

این نگاره هرگز در هیچ سنگ‌نبشته‌ای به نام خاصی نامیده نشده و عنوان کردن نام فَروَهَر برای آن از دستبرد‌ها و دزدی‌های تاریخی است که در سده‌های اخیر روی داده است.

همچنین پیوند دادن این نگاره به کیش زرتشتی و شناساندن آن به عنوان نمایی از اهورامزدا، بزرگترین توهین و زشتی به آیین آسمانی زرتشتی است. چرا که اهورامزدا در کیش زرتشتی همان الله در اسلام و یَهُوه در تورات است. زرتشتیان هرگز در سراسر تاریخ باشندگی خود برای اهورامزدا نگاره‌ای نساخته‌اند. ساختن نگاره برای اهورامزدا و هم رده قرار دادن آیین زرتشتی با آیین‌های بت‌پرستی بزرگترین ظلم در حق این آیین آسمانی است.

این نگاره نه پیوندی با کیش زرتشتی دارد و نه یک نگاره ایرانی‌است. بنیان آن را سومری‌ها ریخته و بعد‌ها به دست مصریها، بابلی‌ها، آشوری‌ها و ایرانی‌ها دچار پیشرفت و دگرگونی شده و در پیکر کنونی برجای مانده است.

بنابراین بر هر دوستدار فرهنگ این سرزمین بایسته است که گامی در سوی بازیافت تاریخ کهن و جلوگیری از دزدی و دستبرد در باورها و رویدادهای نیاکانمان بردارد.

 


Copyright © 2012 ~ 2024  |  Design By: Book Cafe

دانلود همه کتاب‌ها
   هزاران کتاب در گوشی شما ⇐

نوروز آریایی، پیروز باد 

6 فروردین
🌟 «زادروز زرتشت»، فرخنده باد 🌟

🍀 سیزده بدر، سبز باد 🍀

3 اردیبهشت
🔥 «گلستان‌جشن» فرخنده باد
🔥
(جشن اردیبهشت‌گان)

6 خرداد
🌾 «جشن خردادگان»، خجسته باد
🌾

6 تیرماه
🌸 «جشن نیلوفر»، شاد باد 🌸
بزرگداشت کشاورزی و باغ‌بانی در ایران باستان

13 تیرماه
🏹 «جشن تیرگان»، فرخنده باد
🏹
روز بزرگداشت باران، ایزد باران (تیر) و گرامی‌داشت آرش کمانگیر

7 مرداد
🍃
«جشن اَمُردادگان»، شاد باد
🌿

4 شهریور
🔥 «آذر جشن»، خجسته باد 🔥
شهریورگان، روز پدر در ایران باستان

16 مهرماه
🍁 «جشن مهرگان»، فرخنده باد
🍁
گرامی‌داشت ایزد مهر، و روز پیروزی فریدون و کاوه آهنگر بر ضحاک ماردوش

✹ فرخنده باد 7 آبان ✹
👑 روز کوروش بزرگ 👑

10 آبان‌ماه
💧 «جشن آبان‌گان»، فرخنده باد
💧
گرامی‌داشت ایزدبانو آناهیتا، نگهبان و نگهدار آب‌ها

🍉 شب چله، فرخنده باد 🍉

9 آذرماه
🔥 جشن آذرگان، فروزان باد
🔥
بزرگداشت ایزد آذر، نگهبان و نگهدار آتش‌ها

1 دی‌ماه
🌞 «جشن خُرّم‌روز»، خجسته باد 🌞
گرامی‌داشت اهورامزدا

2 بهمن
🐏 جشن بهمن‌گان، فرخنده باد 🐏

10 بهمن
🔥 جشن سده، فروزان باد 🔥

5 اسفند
♡ جشن اسفندگان، شاد باد ♡
سپندارمذگان، روز بزرگداشت عشق و گرامی‌داشت بانوان

🔥 جشن چهارشنبه‌سوری، فروزان باد 🔥

نوروز ایرانی، پیروز باد

19 فروردین
🌼 جشن فروردین‌گان، گرامی باد 🌼
یادبود فَروَهَر و روانِ درگذشتگان